شنبه: نمایش ها، آهنگ های ایرلندی وحشیانه.
Gunni Torp و آکاردئون او آهنگ صبح شنبه را در Bålhuset همراهی کردند. او به ما یاد داد که میتوان به راحتی آواز خواند بدون اینکه لزوماً مجبور باشید دائماً به شعر از پایین نگاه کنید. او همچنین از فرم متعارف استفاده میکند و با احتیاط «ویلداندنس سانگ»، کلاسیک جاودانه لولو زیگلر از دهه 1950 را پاک میکند تا مشخص شود که میتواند در بحث آب و هوای کنونی جا بیفتد.
بعد از آهنگ صبحگاهی تورپ، می توانید روز شنبه با کارگاه آواز آدینه فلید در ویزهتلت ادامه دهید. آهنگ منبعی است که در وجود همه ما جریان دارد و می تواند باعث تغییر و رشد شود. بر اساس این فلسفه، آدین فلید، که نروژی الاصل است، چادری پر از مخاطبان شدیداً درگیر را در یک سفر مهیج موسیقایی – به ذهن و خارج از جامعه – رهبری کرد. یک گیتار، یک صدا و نت های ساده یک هارمونیوم هندی ما را در سفری که احتمالا برای بیشتر افراد جدید و متفاوت بود همراهی می کرد.
در سبک سنتیتر موسیقی محلی، سورن کورشوج و پری استنبک در اوایل بعدازظهر در Visetteltet با اجرای نیم دوجین از قطعات عجیب و غریب، غالباً کمی غمانگیز، شاعرانه و غمانگیز Korshøj برای همه ما آبجویهای OOA و رویاهای خوشبینانه برای همه ما به هیجان آمدند. جامعه بهتر
این دو نوازنده که لباس بسیار خوبی میپوشند، با «Skyggen af Sol»، آهنگی درباره لذت بردن از یکدیگر و تابستان شروع میکنند. «در راه یک ویلای متوسط» به نارضایتی از آنچه متفاوت است صحبت میکند و «Blodsol» این سوال را مطرح میکند که آیا تنوع زیستی و تنوع انسانی به طور کلی ایدههای خوبی نیستند.
وقتی به شعر و ملودیهای غنی سورن کورشوی فکر میکنید، ممکن است تعجب کنید که او اغلب فکر میکند از انسداد نویسنده رنج میبرد، که باعث میشود نتوان آهنگها را از دست او خارج کرد. او صادقانه و مهربانانه در مورد گرفتگی های نوشتن صحبت کرد و اینکه چقدر کمک می کند چند هفته از آن دور شوید – در طبیعت یا شاید تا پاریس!
در Bålhuset، که یک محیط زیبا و صمیمی را برای آهنگ های اطراف آتش و اخگر تشکیل می دهد، این شنبه MC Hansen میزبان حلقه ترانه شب بود. مفهوم این است که کسانی که مایل و شجاع هستند به نوبت آهنگ یا شعری را اجرا می کنند. این انتخاب شخصی، شگفتی ها، تنوع و زندگی را برای بسیاری از داستان ها فراهم می کند.
فین که سالها مهمان دائمی MoPF بوده است، زیبایی آهنگ قدیمی «Sølvstænk i det gylden hår» را به نمایش میگذارد، آهنگ شل سیلورستاین در مورد اسب شاخدار که در کشتی نوح فراموش شده بود، زندگی جدیدی به او داده شد، و هانس – اجرای هنریک به برخی از قافیه های خشن پاول سورنسن باعث شد برخی از ما به یاد برنامه های رادیویی قدیمی بیفتیم. ما همچنین چند آهنگ شخصی زیبا در مورد لحن اغلب شیطانی رسانه های اجتماعی و آسیب پذیری روانی دریافت کردیم.
بزرگترین تجربه MoPF من در این سال دوباره در Bålhuset پیدا شد، این بار در اواخر عصر. در اینجا Rune Barslund و Andreas Tophøj آهنگ های ایرلندی و دانمارکی را روی آکاردئون و کمانچه نواختند. تعامل آنها، گاهی اوقات با به عنوان مثال همراه است. تیمو آلاکوتیلا فنلاند تقریباً بهشتی بود. پس از کنسرت، این دو یک بار یک جم ایرلندی را رهبری کردند که شامل حدود 30 نفر بود و تقریباً سقف را با قدرت و صداهای زیبا بالا بردند. عصری که باتری ها را برای شب های تاریک زمستانی شارژ می کند و شما نمی خواهید تمام شود. (عکس بالا)
من می خواهم به تعداد زیادی از نوازندگان و خوانندگان اشاره کنم و ای کاش در همان زمان در بسیاری از جاها بودم. اما چیزی که باقی می ماند تأثیر یک موسیقی فوق العاده دیگر بر روی Præstø Fjord است!