چندین سال است که مایکل فالچ به طور منظم و اغلب با دوستان و همکاران خود روی صحنه اجرا می کند. اما صرف نظر از این، او به طور فزاینده ای به عنوان یک خواننده / ترانه سرا ظاهر می شود که جاه طلبی دارد تا خود را به طور شایسته و شخصی با اشعار آهنگ خود بیان کند.
در این آلبوم جدید و تازه منتشر شده، اشعار او حول یک موضوع وجودی می چرخد. او در چشم می بیند که درد جزئی اجتناب ناپذیر از عشق است، بله، به طور کلی زندگی، اما نگاه نیز باید به سمت امید باشد. همیشه کسی یا چیزی وجود دارد که باید به او مراجعه کرد.
این دوگانگی به عنوان یک تمرکز کلی ظاهر می شود. متون در بیان ساده هستند و بنابراین به راحتی قابل دسترسی هستند. این نه تنها یک کیفیت بلکه یک نیاز ضروری برای اشعار آهنگ است که در آن محتوا باید فوراً ارتباط برقرار کند.
بیشتر مردم میدانند که زندگی به مایکل فالچ زخمها و کبودیهایی وارد کرده است و آهنگهای «Drømmene» را به سختی میتوان در این منظر دید. بازتاب های هنرمند بالغ در برابر پس زمینه تجربه های اغلب گران قیمت زندگی اش. بلوغ در اجرای ترانه ها نیز به چشم می خورد. این که مایکل فالچ را یک خواننده بزرگ بنامیم بسیار شرم آور خواهد بود، اما در اینجا او می تواند افکار و احساسات خود را با جزئیات و حضوری محدود منتقل کند. مالورت خواننده جوان و پرشور به یک ناظر سالخورده و کارکشته زندگی تبدیل می شود.
همراهی موسیقی، علاوه بر گیتارهای سنتی، بیس و درام، معمولاً با کیبوردهای الکترونیکی که توسط Mikkel Reumert Damgaard (مغازه عشق و معمولی در گروه افتتاحیه MF) نواخته می شود، مشخص می شود، اما علاوه بر این یک ویولن سل که توسط لایو یوهانسون نروژی نواخته می شود. یک عنصر کاملاً جالب را اضافه می کند.
مشکلی که در گوش این نویسنده وجود دارد این است که حضور خاموش ترانه ها و اجراها تا حدی تحت الشعاع همراهی اغلب بیش از حد به یاد ماندنی و به ویژه فضای بی رحمانه بزرگ تولید قرار گرفته است. منتقد علاقه خاصی به مفهوم تولید دهه 1980 ندارد. لازم به ذکر است که انتقاد به همه آهنگ ها به یک اندازه ضربه نمی زند، اما در کل آلبوم بین دو صندلی قرار می گیرد. به طور خلاصه: حضور پخته و صمیمانه مایکل فالچ به اندازه کافی در بسته بندی تاکید نمی شود و برای آهنگ های خوب مایه شرمساری است.
Drømmene – آلبوم Michael Falch | Spotify